نظریه همروی در حوزه اندیشه سیاسی اسلامی

نوع مقاله : پژوهشی

نویسنده

10.22081/jap.2021.71407

چکیده

در حوزه اندیشه سیاسی اسلام، همروی فلسفه سیاسی و فقه سیاسی قابلیت طرح دارد؛ و در نظریه همروی، تأکید اصلی بر نسبت فلسفه سیاسی و فقه سیاسی است. سه سطحی که، در این­جا، تأکید کمتری بر آن وجود دارد، سطح روش­شناختی، معرفت­­شناختی و نسبت سنت و تجدد است. مدعا در سطح معرفتی، این است که عقل، نقل، تجربه، شهود و تاریخ با هم تضاد ندارند، و نهایتاً یک هدف را دنبال می­کنند. در این مقاله سعی می­شود همروی به عنوان یک «نظریه» در حوزه اندیشه سیاسی اسلام مطرح شود. «نظریه» مجموعه سازماندهی شده مفاهیم و گزاره­هایی است که اجزاء آن در راستای تبیین امور با هم یگانگی پیدا کرده­اند، و مدعای واحدی را اثبات می­کنند. در این صورت، نظریه عبارت­هایی منظم دربارة واقعیت­های اجتماعی مبتنی بر سیستم­های منطقی است که در یک علم یا یک مکتب وجود دارد. آندرو سایر نظریه را شیوه­ای از نظم­بخشی به رابطه بین مشاهداتی (یا داده­هایی) می­داند که معنای آن­ها قطعی است. بر اساس نظریه همروی، در این­جا، این مدعا قابلیت طرح خواهد داشت که «هرچند فلسفه سیاسی، طبق تعریف، مستقل از وحی است، اما برای بررسی مسائل سیاسی از دیدگاه اسلام، هم به پاسخ فلسفی نیاز داریم، هم به پاسخ فقهی». به بیان دیگر، نه تنها فلسفه سیاسی و فقه سیاسی می­توانند به شکل جداگانه پاسخگوی مسائل سیاست باشند، بلکه پاسخ­های آن دو قابل مقایسه نیز خواهند بود. در واقع، مدعا این است که برای حل مسائل سیاسی از دیدگاه اسلام هم به پاسخ فلسفی نیاز داریم، هم به پاسخ فقهی، هم به مقایسه آن دو. البته، اعتبار فقه سیاسی با محدودیت­هایی خاص روبرو است. نظریه همروی از واقع و امری موقعیت­مند خبر می­دهد؛ به این معنا که ارتباط دو دانش فلسفه سیاسی و فقه سیاسی را برمی­رسد. این امر منافاتی با وجود ابعاد هنجاری و تجویزی در این نظریه ندارد. به طور مثال، می­توان بر اساس این نظریه گفت محقق علوم سیاسی در درجه اول «باید» هر مسئله­ای را در این دو حوزه طرح نماید؛ و سپس «لازم است» به ارتباط نتایج به دست آمده در این دو حوزه بپردازد. نگارنده این کار را در خصوص توزیع قدرت در اندیشه سیاسی شیعه انجام داده است.
 
 

کلیدواژه‌ها