مجادلههای ادبی در قالب شعر، سابقهای طولانی در ادب فارسی دارد. از معروفترین آنها، قصیدهای است که عنصری بلخی در نقد قصیدۀ غضایری رازی در همان وزن و قافیۀ قصیدۀ او گفته و عیوب شعرش را برشمرده و غضایری نیز در قصیدهای دیگر، به تعریضهای او پاسخ داده است. پنج قطعهای که دراین مقاله از نظرتان میگذرد، مکاتبات منظومی است که در دهۀ اول قرن هشتم هجری بین بهاءالدین خجندی و سعید هروی رد و بدل شده است؛ سه قطعه از آنِ بهاءالدین خجندی و دو قطعه سرودۀ سعید هروی است. آغاز این مکاتبه دوستانه بوده است، اما بهاء خجندی از پاسخ سعید هروی میآشوبد و آن را طعنهای به خود تلقی میکند و کار دو شاعر به هجو یکدیگر میکشد. در قطعات چهارم و پنجم، نام محمد حنفیّه به میان آمده است و هر دو شاعر او را مدح گفتهاند. وی، امیر ارتنا از امرای نزدیک سلطان محمد خدابنده بوده و گویا در دورۀ حکومت این سلطان، امارتِ اصفهان و نواحیِ آن را در اختیار داشته است. سه قطعۀ مرتبط با این اشعار را نیز در منابع دیگر یافتهایم که درآخر مقاله نقل شده است.