بدون تردید، سیره نبوی از مهم ترین عرصه های پژوهشی است که مسلمانان قدیم و جدید و بویژه مستشرقان و برخی محققان عرب و ایرانی به تأسی از غربی ها با تکیه بر منابع و شیوه های متفاوت و متکثر بومی و شرق شناسی، به آن پرداخته اند. پژوهش های سیره نبوی در هر دوره رنگ و بوی خود دارد؛ چه با اهداف و اغراض خاصی انجام پذیرفته است. از قضا سه نویسنده یعنی الرصافی، علی دشتی و هشام جعیط، با اغراض و اهداف خاصی به این مهم پرداخته اند. حسن بزاینیه در نوشتار حاضر به نقد سه اثر از نویسندگان مذکور همت گماشته است. نویسندگانی که مدعی هستند سیره نبوی را در پرتو دانش جدید و با اسلوب های علمی نوین بررسی کرده اند. وی تلاش می کند آنچه را که این سه نویسنده در نوشته هایشان، تازه و با آنچه عرب خصوصاً و مسلمانان عموماً درباره پیامبر (ص) نوشته اند متفاوت است، برجسته سازد. روش نویسنده در این بررسی آن است که آرای آنان را بر اساس سیر تاریخی دنبال کند که با زندگی پیامبر (ص) پیش از بعثت آغاز می شود و با دوره بعثت و دوره فترت مکه و مهاجرت به یثرب و جنگ ها تداوم می یابد و نیز با آنچه به زندگی پیامبر (ص) در مدینه تا زمان وفات ایشان مربوط می شود.