حاکمان در ادوار مختلف ناگزیر از سیاستگذاری درخصوص قصهگویان دینی بودهاند و روشهایی چون حبس، تبعید، تفکیر، تطمیع و ... در برابر ایشان داشتهاند. در بررسی تعامل حاکمان و قصهگویان دینی، دو دوره امویان و صفویان که خود مدعای دینی بودن داشتهاند، اهمیت ویژهای دارد. امویان به پرورش قصهگویان حکومتی پرداختند. آنان به قاصالجماعه و شبکه قصهگویان دینی رسمیت دادند و تنبیههای سختی برای قصهگویان غیردولتی تعیین کردند؛ اما درنهایت، قصهگویی غیرحکومتی پایگاههای اجتماعی آنان را فروریخت.
صفویان با قصهگویان دورهگرد همریشه بودند. آنان با دخالت در شبکه صنفی اهل فتوت و دوده عجم، برای نقبا نقیبالممالکی قرار دادند تا آنان را مطیع حکومت کنند. صفویان قصهگویان را در قالب نهادهای صنفی ساماندهی کردند و توانستند قصهگویان را که از قرون سوم در مساجد جایی نداشتند، دوباره به مساجد بازگردانند و شبکهای بزرگ از قصهگویان دینی را تحت نظارت درآورند. پس صفویان در قصهگویی دینی و عمومیتدادن به باورهای مورد نیاز حکومت خویش به توفیق بیشتری نسبت به امویان دست یافتند.