سلسله‌مباحثِ نظری در باب تاریخ ادبیات، براساس آرای رِنِه وِلِک (1)

نوع مقاله : پژوهشی

نویسنده

عضو پیوستۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی

10.22081/jap.2025.78037

چکیده

رنه ولک (1903-1995) ادبیات‌پژوه و زبان‌دان برجسته، اصلاً اتریشی بود؛ اما تحصیلات دانشگاهی خود را در پراگ آغاز و به پایان رساند. در سال 1939، به دنبال اشغال پراگ از سوی نازی‌ها، از پراگ به انگلستان و سپس به آمریکا مهاجرت کرد. او دانش‌آموختۀ مکتب ساختگرای پراگ بود و توانست از طریق تلفیق عالمانۀ آرای خود با مبانی مکتب صورت‌گرای نقد نوی آمریکایی، دوران جدیدی را در کار مطالعات ادبی در جهان پدید آورد. یکی از مهم‌ترین آثار او کتاب نظریۀ ادبیات (1948) است که آن را با همکاری آستین وارن (1899 ـ 1986) آمریکایی تألیف کرده است. این کتاب که خوشبختانه به فارسی دقیق و عالمانه‌ای ترجمه شده، یکی از مهم‌ترین و تأثیرگذارترین آثار در زمینۀ پژوهش‌های ادبی است که از نخستین روزهای انتشارش تا به امروز، راهنمای نظریِ طیف گسترده‌ای از پژوهشگرانِ نقد ادبی و تاریخ ادبیات و ادبیات تطبیقی در سرتاسر جهان بوده است. بسیاری از آثار رنه ولک به فارسی ترجمه شده است؛ اما ردِّ چندانی از افکار او را در آثار فارسی نمی‌توان مشاهده کرد، نه در کتاب‌ها و مقالات تألیفی فارسی مربوط به نقد ادبی و تاریخ‌ ادبیات و مطالعات ادبیات تطبیقی و نه حتی در رساله‌های ارشد و دکتری فارسی در این حوزه‌ها. این قضیه قطعاً ربطی به کیفیت ترجمۀ آثار او به فارسی ندارد؛ زیرا مترجمان این آثار غالباً افراد ذی‌صلاح و فاضلی بوده‌اند که آشنایی کامل با افکار و آرای او داشته و ترجمه‌های دقیقی از آنها به ‌عمل آورده‌اند. مشکل بیش از هر چیز به پیچیدگی و ایجازِ سَبکِ نگارش او مربوط می‌شود، و نیز و به ارجاعات متعدد و بدون توضیح او به موضوعات و مآخذ قدیم یا معاصر خودش. این همه خواننده را خیلی زود از خواندن خسته، و از ادامه دادن ناامید و منصرف می‌سازد. در این سلسله‌مقالات می‌کوشم تا آراء رنه ولک را در حوزۀ تاریخ ادبیات معرفی و نقد و بررسی کنم. این مجموعه مشتمل بر سه بخش است و هر بخش نیز مرکب از دو تا چند فصل گوناگون؛ در بخش نخست با شرح اشارات و آراءِ رنه ولک در آثار گوناگونش، و با طرح شواهد و مثال‌هایی از ادبیات فارسی، به معرفی نظریۀ او در زمینۀ تاریخ ادبیات می‌پردازم؛ در بخش دوم از نقدهایی سخن می‌گویم که بر آراء او نوشته شده است؛ و درنهایت در بخش سوم به نقد و بررسی برخی از پژوهش‌های مربوط به تاریخ ادبیات فارسی براساس آرای او می‌پردازم.

کلیدواژه‌ها