این مقاله به توصیف سنت سندنویسی به عنوان بخشی از فرهنگ مکتوب اوایل ایران مدرن میپردازد. بر خلاف نسخهبرداری از کتب در دوره پیش از مدرن که بهراحتی میشد انتظار داشت کتاب خوانندگانی و نسخهبردارانی دارد؛ اما نمیشد انتظار داشت قباله سنتی یا سند خصوصی نظیر مبایعهنامه، اجارهنامه، قرضنامه، عقدنامه یا وقفنامه که در محاضر شرع تنظیم میشدند، عموم مردم آن را بخوانند یا نسخهبرداران آن را استنساخ کنند؛ با این وجود اسناد تاریخی نشان میدهند که گاهی بارها و بارها به این اسناد مراجعه میشد یا گاهی برآنها حاشیه میزدند، استنساخ و بعدها ثبت میشدند. به عبارت دیگر «قبالهها» زندگی خود را داشتند: در گذر زمان برخی اطلاعات به عنوان تحشیه بر آنها افزوده میشد و اطلاعاتشان به دیگر انواع اسناد منتقل میگردید.