شاخههای مختلف اخلاق غالباً از این نقطه آغاز میکنند که انسان امکان انتخاب دارد و میتواند رفتار درست یا نادرستی در پیش بگیرد، پس «مختار» است. همچنین میتواند با بررسی اطلاعات مختلف و تحلیل دادهها تصمیمی اخلاقی بگیرد که مبتنی بر عقل و «تأمل» خردورزانه باشد. از آن مهمتر، با کسب برخی ویژگیها و پرورش منش و فضیلتی خاص در خودمان میتوانیم کمابیش آن را در سراسر عمر حفظ کنیم. اینها برخی از مُسلّمات اخلاق است. اما برخی یافتهها و آزمایشهای روانشناختی همه این باورها را به چالش میکشد و در اعتبار آنها تردید میکند.
روانشناسی اخلاق شاخه نوپا و شادابی است که به گزارش و تحلیل این یافتهها میپردازد و در پی نشان دادن میزان کارآمدی و اعتبار آنها است. در روانشناسی اخلاق مباحث گوناگونی چون نقش میل یا باور در تصمیمگیری، واقعیت روانشناختی خودگرویی یا دگرگروی، و جایگاه عقل و عقلانیت در تصمیمگیری اخلاقی بررسی میشود.
مجموعه عناصر یا سازههای اخلاق که از سوی دانشگاه کیمبریج منتشر میشوند، نوشتههای فشرده و خوشخوانی هستند که عرصههای مختلف اخلاق را میکاوند. یکی از این آثار، روانشناسی اخلاق نوشته کریستین بی. میلر است که به تازگی (2021) منتشر شده است و به زبانی شفاف و ساده مسائل اصلی این عرصه را عرضه میکند. در مقاله پیش رو، کوشیدهام گزارشی تمامنما از این کتاب به دست دهم و سرانجام دست به مقایسهای کوتاه با اثر دیگری در این زمینه از والری تیبریوس بزنم.