همواره قصاید افضلالدّین بدیل بن علی خاقانی شروانی به استواری و دشواری موصوف بوده است.1 این دشواریها برخاسته از تعامل دو عنصر شگرف است: یکی دانش و اطلاعات گستردۀ خاقانی و دیگر قریحه و تخیّل برجستۀ وی که چون با هم درمیآمیزند، شعر و نثری فاخر و ماندگار خلق میشود. برای رمزگشایی و تفسیر این مشکلات از دیرباز شروحی نوشته شده که البته بخشی از آنها به دست ما نرسیده است.2 چنین تلاشهایی البته در دورۀ معاصر و قرن حاضر شتاب بیشتری گرفته و آثار متعدّدی در شرح قصاید خاقانی به رشتۀ تحریر درآمده است. بیشک آگاهی از این منابع در خاقانیپژوهی و تحقیقات ادبی اهمّیّت ویژهای دارد، ازاینرو در این جستار کوشیدهایم تا شروحِ هر یک از قصاید صد و سی و دوگانۀ خاقانی را تعیین کنیم.3