نسبت بین کلام شیعه و کلام معتزله، و بطور خاص مسألۀ تأثیرپذیری کلام امامیّه از نظام کلامی معتزله، در زمرۀ بح ثبرانگیزترین مسائل تاریخ کلام شیعه بوده و هست و آراء مختلف و گاه متضادّی نیز در باب آن ابراز شده است. در این نوشتار، نخست، دیدگاههای گونا گونی که در چند دهۀ گذشته از سوی محقّقان مختلف در خصوص این مسأله بیان گردیده بطور خلاصه تدوین و گزارش شده است و پس از آن، نویسنده، دیدگاه منتخب خود در این باره را توضیح داده است. به باور نگارنده، متکلّمان رسمی امامیّه بطور خاص از زمان شیخ مفید )د: 413 ه .ق.(، به تدریج، در مرحله تبیین و تحریر مسائل اعتقادی و پرداخت به مباحث کلامی، تحت تأثیر «گفتمان کلامی معتزله » قرار داشته اند؛ یعنی در کلا مورزی خود، از ذهن و زبان و بیان و نظام کلامی معتزله بهره گرفته اند، و به شیوۀ نگرش و نگارش خاصّ آنها مسائل و مباحث کلامی را ارائه نموده اند، در عین حال که از حیث آموزه ها و اصول اعتقادی مستقلّ بود هاند. این اثرپذیری، هم بنا به اقتضای دانش کلام مرسومِ زمانۀ آن متکلّمان بوده که ایجاب می کرده متکلّمان امامی نیز به همان زبان و بیان و سبک معتزلی، کلام ورزی و تکلّم کنند، و هم به سبب انتخاب آ گاهانۀ روش کلامی اعتزالی به عنوان برترین روش رایجِ عصر در پرداخت به علم کلام.