در اواخر دوره میانه، تصوف حضوری آشکار داشت و صوفیان در بسیاری از سطوح جامعه اسلامی حاضر بودند. با این حال، اگر قرار باشد نگاهی به پس افکنیم و به سده های نخستین تاریخ اسلام بنگریم، به ندرت شواهدی را می یابیم پیرامون افرادی که با توصیف شناخته شده از صوفی همخوانی داشته باشند. افرادی با نام صوفی در حدود اواخر سده هشتم میلادی ظهور کردند، لیکن تنها در اواسط سده نهم میلادی است که تازه شاهد برآمدن گروهی ویژه هستیم که از این نام بهره می جویند. اما چگونه و چرا تصوف در این دوره سربرآورد، و دلایل دخیل در افزایش اهمیت آن برای جامعه اسلامی چه بود؟ نویسنده در نوشتار حاضر می کوشد تا با نگاهی به پژوهش های محققان در دهه های اخیر، سیر تکامل تصوف را از خاستگاه های اولیه اش تا تثبیت آن به مثابه یک نهاد اجتماعی آشکار در طول سده دوازدهم، پی گیرد. وی تلاش می کند تا به جای آنکه بر تکوین اندیشه و آموزه های صوفیانه تمرکز کند، همّ خود را بیشتر معطوف بر تکامل تصوف به مثابه یک گروه اجتماعی و پیکره ای از سنت نماید. از این رو، بحث اصلی مقاله این است که پژوهش در باب شکل گیری تصوف می بایست پیوند آن را با تحول کلی تر سنت ها و مکاتب فکری اسلامی در نظر آورد. نویسنده پیش از پرداختن به مطالب اصلی، نکاتی را پیرامون پژوهش درباره تصوف در دوره معاصر متذکر می شود.